غزل جلوه گل
آمـدبـهـاردیـگری وفـصلگـل رسـید
دربوستان شکوفه زشـاخ شـجردمیـد صحن چمن دوباره طراوت زسرگرفت گل جلوه کردوبادبهاری برآن وزید عطرخوش ازفضـای چمـنزارمیـرسـد دل رارسدزعطروصال رخت نوید باران اشـک دیـده سـرانجـام بـارداد روئیدگل به دشت وبه دل شادی آفرید ازروی گـل شمیم توپیـچیـد درچمن دست دلم زگلشن رویت گلی بچید مرغ دلـم هـوای تـوداردبـه بـوستـان برشاخ گل نشسته غزلخوان بدین امید دربوستان نوای قناری به شوق توست بلبل به شوق دیدنت ازشاخ گل پرید هرجاگذرکنم زجمال توگلشن است هرسونظرکنم رخت ازبرگ گل پدید قمری زعطرروی توسرمست ونغمه خوان طوطی شکرفشان شده چون نام توشنید جان وسرم فدای قدومت نمای رخ زندانی ام به هجرتوودرکفت کلید بگشای درکه فصل خزان میرسد زراه حکاکم وزهجررخت قـامتـم خمیـد
تاریخ : جمعه 93/3/23 | 1:45 صبح | نویسنده : محمد نجاتی | نظر